- تظاهر کردن
- آشکار شدنخود نمایی کردن، خود را بداشتن صفتی وانمود کردن، یکدیگر را یاری کردن، اجتماع کردن گروهی باشعارهای مخصوص برای وصول بهدفی
معنی تظاهر کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- تظاهر کردن
- Pretend, Feign
- تظاهر کردن
- притворяться , притворяться
- تظاهر کردن
- heucheln, vortäuschen
- تظاهر کردن
- удавати
- تظاهر کردن
- fingere
- تظاهر کردن
- fingir, pretender
- تظاهر کردن
- feindre, prétendre
- تظاهر کردن
- veinzen, doen alsof
- تظاهر کردن
- แกล้งทำ , แกล้งทำ
- تظاهر کردن
- berpura-pura
- تظاهر کردن
- يتصنّع, تظاهر
- تظاهر کردن
- बहाना बनाना , बहाना करना
- تظاهر کردن
- להעמיד פנים
- تظاهر کردن
- 装う , ふりをする
- تظاهر کردن
- numara yapmak
- تظاهر کردن
- kudanganya, kujifanya
- تظاهر کردن
- ভান করা
- تظاهر کردن
- دکھاوا کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشکار کردن، نمایان ساختن
آشکار کردن نمایان ساختن، پتا کنیدن آشکار کردن
بازگو کردن
نیکختن فاش کردن آشکار کردن، بیان کردن گفتن
برهم نازیدنبیکدیگر فخر کردن
فاسد کردن افساد، نابود کردن
نگاه کردن نگریستن نگاه کردن نگریستن تماشا کردن: سخن درست بگویم نمی توانم دید که می خورند حریفان و من نظاره کنم. (حافظ. 240) توضیح گاه بتشدید ظا آید: آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما. (دیوان کبیر 6: 1)
Profess
Confiscate
исповедовать
конфисковать
bekennen